من از روزهایی حرف می زنم ، که اگرچه آمده اند و رفته اند اما با من بسیار نشسته اند..

آنچه کم بود

حرف نبود،

باور بود..

 

پ.ن:

رفقای جان، اگه اومدین و خوندین و سر زدین به این خونه ی خاک گرفته ی قدیمی که نصف دیواراش زیر خاک رفتن تا یه روزی عتیقه بشن یا آثار باستانی! و دلتون خواست، برام آدرس اینستاگرامتونو بزارین تا پیداتون کنم..!

اگه هم نه، الهی هرجای این دنیایین مرغ آمین رو شونه هاتون بشینه برای اجابت آرزوهاتون..

 

بقولی هشتگ به وقت بارونی شهرم

+ تاريخ ۱۳۹۸/۰۸/۱۲ساعت نويسنده خزان |